به نام گیتار عشق
عاشق شدن گناه نیست
نظرات شما عزیزان:
جنازه ای را به راهی می بردند.درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند پسر از پدر پرسید که بابا در این جا چیست؟گفت:ادمی.گفت:کجایش می برند؟گفت:به جایی که نه خوردنی و نه پوشیدنی نه نان و نه اب و نه هیزم نه اتش نه زر و سیم نه بوریا نه گلیم.گفت:بابا مگر به خانه ی ما می برند
آخرين مطالب
Design By : Pichak |